چند وقته دنبال یه سوالم؟

یه سوال برانگیزاننده!

یه سوال بیدار کننده!

قضیه از این قراره که میدونم اگر به چیزی یقین دارم و میدونم برای بقیه ضرر داره انسانیت حکم می کنه که به اونها بگم.

مگه نیست که وقتی خانمی گوشه مانتوش از در ماشین بیرون مونده یا درب ماشین کامل بسته نشده اونقدر بوق بوق می کنیم تا ما رو ببینه و بهش بگیم، نکنه که براش تو این دنیا اتفاقی بیفته! نه در حد مرگ، حتی ترس از آسیب کوچکی هم ما رو وادار می کنه به شخص تذکری بدیم.

حالا اگه اون آسیب عمری باشه!

نه..... بلکه ابدی باشه!

هم این دنیایی باشه هم اون دنیایی! دیگه حتما هر حدی از انسانیت رو دارا باشی بعیده که بتونی ازش بگذری!

و حالا زیاد با این موردها مواجهیم!

میبینیم خانوم خودش رو به نمایش می زاره! حتما برا نمایش نیست اما در هر حال بخواهی و نخواهی! قبول کنی یا نکنی! نتیجش نمایش جسم اونه و این یعنی ارزون فروشی با ارزش ترین چیز هر کسی!؟

بله سوالی که مدتهاست دنبالشم اینه: وقتی دختری رو میبینم که ارزون فروشی می کنه! بجای انسانیتش، زنانگیش رو به نمایش گذاشته! وجدان و انسانیت میگه که باش صحبت کنم ولی چجوری که او موضع نگیره و فقط بشنوه و فکر کنه؟ 

گفتم باید با سوالی شروع کنم اما چه سوالی؟؟

یه بار پرسیدم خودت انتخاب کردی پوششت رو؟

خب طبیعتا میگه بله! فکرش هم در گیر نمیشه چون واقعا فکر میکنه انتخاب خودشه نه جامعه اطرافش! حتی اگر یک ساعت هم بهش درست فکر نکرده باشه!

پس چی بپرسم برای شروع؟

این بار میخوام بگم میدونی خدا چقدر بنده هاشو دوست داره؟

تو هم حتما خیلی خدا رو دوست داری!؟

به نظرت خدایی که ما رو اینقدر دوست داره تو قرآنش جز خیر ما چیز دیگه ای می خواد؟!

پس چرا تو قرآن به ما خانمها میگه باید خودتون رو با این حجاب بپوشونید!؟!

هنوز اینو امتحان نکردم اما امیدوارم نتیجه بخش باشه و مخاطبم رو به فکر عمیق فرو ببره.

نظر شما چیه؟

آیا پیشنهادی دارید؟